آیین گشایش نهمین جشنواره «قند پارسی» ـ 5 متن کامل پیام سرور دانش، معاون دوم ریاست جمهوری افغانستان به نهمین جشنواره ادبی «قند پارسی» در تهران
آیین گشایش نهمین جشنواره «قند پارسی» ـ 5
متن کامل پیام سرور دانش، معاون دوم ریاست جمهوری افغانستان به نهمین جشنواره ادبی «قند پارسی» در تهران
روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان: نهمین جشنواره «قند پارسی» به همّت خانه ادبیات افغانستان ساعت 14 چهارشنبه 16 اسفند (حوت) 1396 با حضور اهل فرهنگ و ادب افغانستان و ایران در سالن سوره حوزه هنری تهران آغاز به کار کرد. متن کامل پیام سرور دانش، معاون دوم ریاست جمهوری افغانستان به نهمین جشنواره ادبی «قند پارسی» در تهران به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
شکرشکن شوند همه طوطیان هند زین «قند پارسی» که به بنگاله میرود
گشایش نهمین جشنواره ادبی «قند پارسی» را به همه دستاندرکاران و بانیان آن و همچنین به تولیدگران و پژوهشگران عرصه ادبیات و فرهنگ پارسی تبریک میگویم و بسی خرسند هستم که از طریق این پیام کوتاه و به زبان شیرین پارسی، لحظاتی را با شما فرهیختگان گرامی همکلام میشوم.
حضار گرامی و مهمانان شرکتکننده در جشنواره ادبی «قند پارسی»!
زبان فارسی از روزگاران قدیم ملاحت و شیرینی بیمانندی در میان همه زبانهای دنیا داشته و سرعت نفوذ و گسترش قلمرو آن در روزگاران دورتر مدیون همین ملاحت و شیرینی بوده است. در گذشتههای دورتر نه تنها بنگاله و طوطیان هند، آن گونه که حافظ شیرینسخن میگوید، بلکه دیگر پهنههای گیتی نیز از فرهنگ و ادبیات شیرین فارسی بهره میبردهاند.
زبان فارسی، زبان شعر و احساسات لطیف آدمی است. شاعرانگی و استعداد در معانی و بیان در جان انسان فارسیزبان خانه دارد و جزئی از ذاتیات اوست. شیرینی زبان فارسی تنها در شعرها و فُرمهای آن نیست، بلکه در محتوا و مفاهیم بلند آن نیز هست؛ مفاهیمی که از انسان فارسیزبان، انسانی نرمخو با لطافت طبع و ذاتا ملایم و مداراجو ساخته است. حوزه زبان فارسی در گذشته همواره قلمرو مدارا، تساهل و تسامح دینی، فرهنگی و سیاسی بوده است.
امروز که متأسفانه حوزه زبان پارسی به پارههای جدا از هم به لحاظ سیاسی تبدیل شده و پیکره واحد آن آسیب دیده است، احساس شاعرانه و فرهنگ انسانی نهفته در آن همچنان در جان گویندگان این زبان شیرین جاری است. فرهنگ انسانی زبان فارسی هنوز میلیونها انسان را به مهر و عاطفه فرا میخواند. میراث مشترک فارسیزبانان هنوز ما را به روزگاران وصل خویش باز میجوید و از جداییها شکایت دارد. همان گونه که درد انسان امروز، درد جداییها و فاصلههاست، درد انسان فارسیزبان نیز درد ناهمدلیها و نامهربانیهاست. آموزه اصلی مهم زبان و فرهنگ فارسی از گذشتههای دور، همزبانی نبوده است، بلکه داعیه همدلی و مهربانی بوده است؛ چرا که به گفته بزرگترین فارسیسرای تاریخ، مولانای بلخ باستان، همدلی از همزبانی بهتر است. ما امروز درد همزبانی نداریم، بلکه درد همدلی داریم. به همین دلیل، خشونتهای بیمانند در حیات جمعی ما راه یافته است و این درد بزرگ درمان نمیپذیرد.
ما امروز زبان همدیگر را خوب میفهمیم، ولی از ظرفیت بیانی زبان فارسی استفاده میکنیم و به همدیگر زخمهای کنایی تلخ میزنیم. ما هنگام راه رفتن در جادههای تهران، شیراز، کابل، بلخ، دوشنبه، سمرقند و بخارا از گزند خشونت زبانی در امان نیستیم؛ برای اینکه هویتهای سیاسی بر فرهنگ نغز پارسی چیره گشته است.
امیدواریم که روزی، نه تنها پارسیزبانان، بلکه همه انسانهای این کُره خاکی از گزند همدیگر در امان و همدل باشند. برای زیستن در دنیای امروز و ایجاد یک زیستبوم انسانی، همزبانی کافی نیست، بلکه همدلی از همزبانی بهتر است.
شاعران و ادبدوستان گرامی!
از زاویه دیگر، آنچه مایه امیدواری همه ماست، این است که خوشبختانه در دهههای اخیر شاهد رشد و بالندگی جریان ادبی در مهاجرت هستیم؛ جریانی که نه به آسانی، بلکه با خون دل خوردن نسلی پا گرفته و خود، منشأ خیزش و آفرینش برای نسل جوانتر شده است و حالا به عنوان ادبیاتی دارای شاخصهای خاص خودش و بسان رکن نقشآفرین در سپهر گلگونه ادبی ما میدرخشد. این ادبیات را میتوان به گونهای «ادبیات مهاجرت» نامید؛ چنانکه در فضای خارج از کشور پدیدار شده است و حالا شاهد بالندگی نسلهای دوم و سومش هستیم، ولی نمیتوان آثار آن را به فضای مهاجرت محصور کرد. در واقع، ادبیات مهاجرت ما در دهههای گذشته به عنوان زبان بُرَّنده و نقشآفرین در تمام گفتمانها و تحولات داخل کشور و روایتگر دردها و رنجهای مردمی بوده که در طول چند دهه، زوزه گلولهها، انفجارها و انتحارها، لحظه آسودن را از روح و روان آنان ربوده است.
بدون شک، نسل امروز ما نیز همان رسالت نسلهای پیشین را برشانههایشان دارند. امروز بیش از گذشته، زبان و فرهنگ بومی ما در معرض هجوم واژگانی است که چنان تندبادی به پیش میآید و اگر دیر بجنبیم و به خود نباشیم، یقینا پیروزی از آنِ مهاجمان خواهد بود. با آن هم همواره به این دلگرمیم که زبان فارسی، درختی تناور است که توفانهای مرگآمیز را از سر گذرانده است و نسل اندر نسل، فرزندان شیرینسخنش هرگز او را از یاد نبرده و همواره در پی نوآوریهای زبانی گام برداشتهاند. ما همگی به خوبی میدانیم که گستره و استغنای زبانی به دست نمیآید مگر اینکه متونی فخیم در دامان جریان ادبی آفریده شود. در واقع، خلاقیت و آفرینش متون ادبی است که واژگان و بسترها و فضاهای جدیدی را بر قلمرو قدرت زبانی میافزاید و به سمت افقهای جدید و کشف الفاظ و معانی پیش میبرد.
در این باره باید گفت که «خانه ادبیات افغانستان» از جمله نهادهایی است که در فضای مهاجرت قد برافراشته است. گستره فعالیت «خانه ادبیات افغانستان» نسبت به امکانات و فضای مهاجرت کاری طاقتفرساست. از همین روی، فعالیتهای این نهاد فرهنگی چه در قالب جشنواره ادبی «قند پارسی» و چه در قالب کار مطبوعاتی و سلسله نشستهای «شبهای کابل» قابل قدر و ارجگذاری است. من از همه دوستانی که در طول این سالیان، در «خانه فخیم و پرمهر و زیبای ادبیات» گرد آمده و «قند پارسی» را پاس داشتهاند، سپاسگزاری میکنم.
یکی از گامهای بهینه «خانه ادبیات افغانستان»، نکوداشت محمدشریف سعیدی است که کاری است کاملا بجا و پسندیده. سعیدی، اندیشورزی شریف است که با طبعی بلند و اندیشهای ژرف و با درد و درکی عمیق در ادبیات ما خوش درخشیده و پابهپای رنج مردمش دویده است. سعیدی، شاعری است که هم در تنوع قالبها و ساختهای نو شعری قابل ستایش است و هم در باریکبینیهای محتوایی و بهروز بودنش همپای تحولات جامعه و مردمش. سعیدی به عنوان آشنا و یار دیرینه همه ما، در همه عرصههای فرهنگی، ادبی و مطبوعاتی حضوری چشمگیر و دیرپا داشته است؛ از روزگاران سخت و دشوار، اما شیرین «گلبانگ» و «هفتهنامه وحدت» تا «سراج» و «دُرّ دَری» و «خط سوم» و «ادبیات معاصر» و همه مراکز و محافل ادبی از قم، تهران و مشهد تا کابل، هرات، بامیان و بلخ و تا شهرهای اروپا و مناطق دیگر. من به سهم خود، نقشآفرینی سعیدی عزیز و کارنامه وزین و درخشان ایشان را میستایم و برایش موفقیت بیشتر آرزو میکنم.
ادبدوستان گرامی!
چُنانکه اشاره شد، روح شعر و ادب به طور عموم و شعر و ادب فارسی به طور خاص، در طول تاریخ کهن خویش از چهار خصوصیت بسیار مهم برخوردار بوده است: اول، روحیه ستمستیزی و عدالتخواهی؛ دوم، صلحطلبی و خشونتستیزی؛ سوم، مدارا، رواداری و تکثّرپذیری و چهارم، مردممداری و عریان ساختن دردها و زخمهای دل و جان تودههای رنجدیده مردم.
با توجه به همین ویژگیهاست که ادبیات همان گونه که در فرانسه، آلمان و امریکا و همه دنیای غرب و شرق یکی از عوامل بسیار مؤثر در خلق نهضت و رنسانس فکری و سیاسی بوده است، باید در کشور ما افغانستان نیز همین نقش را بیافریند و موجی ایجاد کند که به تحول عمیق فکری و سیاسی بیانجامد.
این جانب به عنوان فردی که در مدتی بیش از سه دهه در کنار فرهنگیان، نویسندگان و فرهیختگان ادب و هنر و از حامیان گروههای فرهنگی هموطن خود بودهام، اکنون نیز در شرایط بسیار سخت و طاقتفرسای کشور، از شما فرهیختگان گرامی انتظار دارم که بیش از گذشته کمر همّت بَر بندید تا سقف دوداندود زمانه را بشکافید و با اندیشه نو، طرحی نو دراندازید و جامعه و مردم خود را از پَلَشتیهای تاریکاندیشی، تحجّر و تعصّب و از چنگ عفریت جنگ و خشونت برهانید و به افقهای روشن صلح، عدالت، آزادی، برابری و برادری رهنمون شوید.
نکته دیگری که در پایان باید به آن اشاره کنم، این است که ما امروز در افغانستان، خوشبختانه در حوزه زبانی از تنوع و غنای خاص فرهنگی برخوردار هستیم. در قانون اساسی ما از هشت زبانِ پشتو، دری، اوزبیکی، ترکمنی، بلوچی، پشهای، نورستانی و پامیری نام برده شده است و در کنار اینکه پشتو و دری، زبانهای رسمی دولت است، هر یک از زبانهای دیگر هم در ساحتهای مربوط خود به حیث زبان سوم، رسمی است. از سوی دیگر، دولت افغانستان به حکم قانون اساسی مکلّف است برای تقویت و توسعه همه زبانهای کشور برنامههای مؤثری را طرح و تطبیق کند. تنوع زبانی ملی ما ظرفیت بالای فرهنگی کشور را نشان میدهد و نشانهای است از همزیستی فرهنگی و تقویت فرهنگ همپذیری و رواداری. با این حال، متأسفانه باید گفت که در زمینه تقویت و توسعه زبانهای ملی در داخل کشور کاری شایسته و درخور صورت نگرفته است. امیدواریم نهادهای فرهنگی و ادبی ما در مهاجرت بتوانند در رفع این خلأها نیز گامهای مؤثری بردارند. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
سرور دانش
معاون دوم ریاست جمهوری اسلامی افغانستان
کابل ـ 15 حوت 1396 خورشیدی