احمد ابوالفتحی، نویسنده و منتقد ادبی در نشست «روز جهانی داستان کوتاه» در تهران: بیان تجربه زیسته نویسندگان افغانستانی برای جهان و ایران بسیار اهمیت دارد
خانه ادبیات افغانستان: پنجاه و چهارمین نشست نقد و بررسی ادبیات معاصر افغانستان همزمان با گرامیداشت «روز جهانی داستان کوتاه» در تهران برگزار شد.
در این نشست که از ساعت 16 تا 18 عصر پنجشنبه 26 دلو (بهمن) 1396 در خانه ادبیات افغانستان برپا بود، کارشناسان ادبی، احمد ابوالفتحی و فروه موسوی درباره «لعنت بر داستایوفسکی» نوشته عتیق رحیمی، نویسنده نامدار افغانستانی سخن گفتند.
در آغاز این نشست، صادق دهقان که گردانندگی این ویژهبرنامه را بر عهده داشت، گفت: «خانه ادبیات افغانستان برای هفتمین سال است که برای گرامیداشت «روز جهانی داستان کوتاه» گام برمیدارد. این نشست هم دومین نشستی است که امسال با همین هدف برگزار میشود. نخستین نشست به همین مناسبت، 19 دلو (بهمن) در دفتر خانه ادبیات افغانستان در اصفهان برگزار شده بود».
سپس دهقان با معرفی عتیق رحیمی برای مخاطبان حاضر در جلسه، دو موضوع جنجالی را درباره او چنین یادآوری کرد: «نخستین جنجال آن است که گروهی از نویسندگان افغانستانی مانند محمداعظم رهنورد زریاب، عتیق رحیمی را به دلیل اینکه بعضی از آثارش را به زبان فارسی نمینویسد، از دایره ادبیات داستانی فارسی و افغانستان بیرون میدانند. عتیق در مقدمه کتاب «لعنت بر داستایوفسکی» به طور مفصل به این دیدگاه پاسخ داده است که مخاطبان باید به آن مراجعه کنند. جنجال دوم، ترجمه کردن آثار فارسی عتیق رحیمی به فارسی از نوع ایرانی و اصرار مترجم و ناشر این آثار (مهدی غبرایی) بر ادامه دادن این کار با وجود اعتراض عتیق به این عمل است. به نظر میرسد صرف امضا کردن صفحه نخست یک کتاب برای ناشر به معنای آن نیست که خبطی به این بزرگی انجام دهیم که آن را به معنای اجازه برای ترجمه کردن یک کتاب فارسی به «زبان فارسی» بدانیم و با وجود آشکار شدن این غلط باز بر آن اصرار کنیم. عباس صفاری هم در یادداشتی در همان سالها نوشت که مگر لحن انگلیسی جنوب امریکا با لحن انگلیسی آکسفورد چه قدر فرق دارد و آیا تا کنون دیدهاید که کسی اثری را از یکی از این لحنها به لحن دیگری ترجمه کند؟ خود عتیق هم همان زمان در مصاحبهای گفته بود: من هم از این تمدنم، از این زبان فرهنگی و از این فرهنگ زبانی».
دهقان در نتیجهگیری از این دو بحث گفت: «به نظر میرسد از سه سو بر ادبیات فارسی افغانستان جفا میشود: نخست، پشتوزبانان حاکم بر کشور با رفتارهای خود در عرصه سیاست و فرهنگ افغانستان از گذشته تا کنون؛ دوم، فارسیزبانان داخل افغانستان با کاهش دادن دایره و قلمرو کنشگران ادبی این زبان به عنوانهای مختلف؛ سوم، فارسیزبانان خارج افغانستان با ناآگاه ماندن از وضعیت ادبیات فارسی در داخل افغانستان و چنان خبطهایی در ترجمه فارسی به فارسی».
احمد ابوالفتحی، نویسنده، روزنامهنگار و منتقد ادبی در آغاز سخنانش با عذرخواهی از ترجمه فارسی آثار عتیق به فارسی و انتقاد از این کار گفت: «عتیق رحیمی به دلیل زیست چندگانه در چند دنیای متفاوت، کارهایی ارجمند کرده است. بیان تجربه زیسته نویسندگان افغانستانی برای جهان و ایران بسیار اهمیت دارد. با توجه به آثاری که میبینم، در آینده ادبیات فارسی، بیشتر به نویسندگان افغانستان امید دارم».
نویسنده مجموعه داستان «پلها» با بیان اینکه عتیق رحیمی با داستایوفسکی و کتاب انجیلگونهاش (جنایت و مکافات) درگیر شده است، اقتباس هیچکاک و تروفو را مثال زد و این اثر را نزدیک شدن عتیق به اثر داستایوفسکی با معادلانگاریهای حتی آوایی میان شخصیتهای داستان «جنایت و مکافات» و «لعنت بر داستایوفسکی» (مانند رسول و راسکولنیکف، ننه عالیه و آلیوا، دنیا و دونیا، صوفیه و سونیا و شبیه آن) دانست.
ابوالفتحی اثر عتیق را نسبتسنجی میان «کابل» و «سن پترزبورگ» داستایوفسکی خواند و آن را فراتر از اقتباس عادی شمرد و گفت که حتی به اعتراف خود عتیق، در این اثر با ترجمه بینافرهنگی روبهروییم. وی در همین زمینه افزود: «در این اثر با سهگانگی جنایت/خیانت، مکافات و عدالت مواجه هستیم. البته باید پرسید: آیا اساسا مکافاتی در کار است و آیا نظمی پدیدار خواهد شد؟ این اثر نگاهی بینامتنی دارد به آثار سهگانه داستایوفسکی مانند «جنایت و مکافات، شیاطین و برادران کارامازوف» که «جنایت و مکافات» اسکلت اصلی نوشته عتیق را تشکیل میدهد و آن دو اثر دیگر بدنه آن را. حتی میتوان گفت این اثر با «بوف کور» نوشته صادق هدایت هم ارتباط دارد. البته روایت و مکالمه عتیق با متن سوخته داستایوفسکی در همان سه روایتی است که داستایوفسکی نوشته بود و سوزاند».
نویسنده رمان «سال سی» این اثر را از نظر پرداختن به مسئله تثلیث مسیحیت و از رویکرد شرقشناسی هم قابل توجه و بررسی دانست که واکاوی دقیقتر آن برنامهای دیگر میطلبد. وی در پایان سخنانش، «لعنت بر داستایوفسکی» را برای مواجهه با امروز افغانستان بسیار کارگشا قلمداد کرد.
فروه موسوی، مسئول حلقه مطالعاتی ادبیات معاصر افغانستان در دانشگاه تهران، دومین کارشناس این نشست بود که در آغاز بحث خود گفت: «وضعیت کنونی افغانستان در جهتدهی ادبیات آن اثرگذار بوده و «لعنت بر داستایوفسکی» نوشته عتیق رحیمی هم از این وضعیت اثر پذیرفته است. این اثر، تصویری است از بیعدالتیها، نابرابریها، برادرکشیها و جنگهای داخلی. همچنین تصویری است از بیمسئولیتیهای مردم افغانستان با تمرکز بر شهر کابل. به طور کلی، این کتاب، بازگوکننده دورهای است که هر کس خودش به مجازات افراد و قضاوت میپردازد».
به گفته موسوی، «لعنت بر داستایوفسکی»، بازآفرینی «جنایات و مکافات داستایوفسکی» است با تفاوتهایی و آنچه بیش از همه از نظر جامعهشناختی در رمان به چشم میخورد، فقری است که دامنگیر مردم شده است و در سراسر کتاب به نوعی به آن اشاره میشود. وی در ادامه افزود: «داستان از نظر زمان روایت حال است و فضاپردازیها و صحنههای داستان به گونهای با زمان حال بیان میشوند که خواننده، خود را در موقعیت تماشای لحظه به لحظه رخدادهای داستان میبیند. در این اثر، شگرد روایی که عتیق رحیمی از آن برای کنجکاو نگه داشتن خواننده و درگیر کردن ذهن خواننده در خوانش داستان استفاده میکند، بسیار چشمگیر است. سکوت ارتباطی یا نوعی آشنازدایی با ذهن و تصور خواننده است که سبب میشود خواننده را تا پایان داستان بکشاند و کنش عاطفی برای خواننده ایجاد کند یا حتی ذهن خواننده را با فرضیهسازی تحریک کند و به نوعی، مخاطب را در تکمیل روایت شرکت میدهد. نوع دیگر این شگرد روایی، سطر خالی است که این سکوت بر تغییر زاویه دید، تغییر فضای داستان و آشنازدایی با ذهن خواننده دلالت دارد. البته دیالوگها در داستان بازگوکننده طبقات اجتماعی شخصیتهاست. در چند مورد که دیالوگها رنگ فلسفیگونه به خود میگیرد، گفتار و فضا کمی مصنوعی میشود و به نظر میرسد که بر خلاف دیگر بخشهای متن، از ارتباط صمیمی خواننده با این بخشها کم میکند».
این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی درباره بازآفرینی «کابل» در این اثر به ازای «سن پترزبورگ» در اثر داستایوفسکی نیز گفت: «بازآفرینی دوره تاریخی که در این اثر انتخاب شده است، مناسبترین دوره برای پردازش این داستان به نظر میرسد و از نظر مکانی هم هیچ جای دیگری بهتر از کابل نمیتوانست مکان مناسبی برای صحنهپردازیها و فضاپردازیهای داستان باشد و البته جز عتیق رحیمی هم نویسنده دیگری نمیتوانست تا این اندازه با موفقیت از پس این بازآفرینی برآید».
صادق دهقان هم در پایان این نشست هنگام جمعبندی بحث گفت: کتاب «لعنت بر داستایوفسکی» که در فضای جنگهای داخلی دهه 1370 در افغانستان و کابل میگذرد، با دستمایه قرار دادن «جنایت و مکافات» نوشته تئودور داستایوفسکی، در واقع، قصه «آدمی» را حکایت میکند که مولوی از آن سخن گفته بود و حتی در روایت کردن قصه «نیزار و نیستان» به آن اشاره دارد. مطابقت این دو اثر با همدیگر با برجستگی فضاسازی بومی به خوبی نمایانده شده است. نویسنده بارها از کشتار به نام خدا یاد میکند و سرگشتگی، آوارگی، فقر مادی و معنوی، عقدهمندی و پوچی مزمن بر سراسر آن حکمفرماست. بهرهمندی نویسنده از تلمیح و شعر و ارجاعهای تاریخی و اجتماعی هم نشانه تسلط کامل او بر ادب فارسی و تاریخ کشور است. از دست دادن صدای رسول را هم باید نماد بینوا شدن مطلق مردم در برابر آوار فاجعهها دانست که هنوز ادامه دارد. به طور کلی، عتیق از آن رو «جنایت و مکافات» را برای اقتباس یا بازنمایی انتخاب کرده است که بتواند وضعیت افغانستان را در چهار دهه اخیر به طور کامل و همه جانبه بازتاب دهد».
عتیق رحیمی، نویسنده و کارگردان افغانستانی در 26 فوریه 1962 در کابل به دنیا آمد و مدرک دکتری خود را در رشته سینما از دانشگاه سوربن فرانسه گرفت. «خاک و خاکستر»، رمان فارسی عتیق (1996) که انتشارات تاک منتشر کرده است، در سال 2000 به فرانسوی، ترجمه و برنده جایزه ادبی نوروز (خانه ادبیات افغانستان ـ 2009) شد. فیلم «خاک و خاکستر» نیز که عتیق آن را کارگردانی کرد، جایزه بخش «نگاهی به سوی آینده» را در جشنواره سینمایی «کن» (2004) به دست آورد. «هزار خانه خواب و اختناق» (200)، دیگر رمان فارسی رحیمی است که انتشارات تاک آن را منتشر کرد. «سنگ صبور» (2008) رمانی است که عتیق آن را به فرانسوی نوشته و فیلمی هم بر اساس آن در سال 2012 ساخته است. این اثر در سال 2008 جایزه ادبی کنگورد فرانسه را گرفت. «لعنت بر داستایوفسکی» واپسین اثر عتیق است که در 2013 نوشت و انتشارات تاک آن را با ترجمه خسرو مانی منتشر کرد.