دکتر محمدصادق دهقان در برنامه «آواز پرستوها»: ادبیات و هنر راستین همیشه منادی صلح بودهاند
روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان: واپسین نشست شعر و داستان خانه ادبیات افغانستان در سال 1399 با گرامیداشت زندهیاد محمد جاویدان برگزار شد.
«آواز پرستوها»، واپسین نشست شعر و داستان خانه ادبیات افغانستان در سال 1399 بود که پنجشنبه، 14 حوت/ اسفند 1399 در تالار امیرحسین فردی با گردانندگی زهرا زاهدی و حضور اهالی فرهنگ، هنر و ادب برگزار گردید. در این نشست که با محوریت گرامیداشت زندهیاد محمد جاویدان، هنرمند خوشنویس کشور برپا شد، محمد ارزگانی، خوشنویس افغانستانی و همکار جاویدان و محمدسرور رجایی، مدیر دفتر تهران خانه ادبیات افغانستان سخن گفتند.
در بخش دیگری از این نشست، محمدصادق دهقان، مدیر خانه ادبیات افغانستان، از پیوند ادبیات و هنر با مقوله صلح سخن گفت که به صورت کامل در اختیار خوانندگان قرار میگیرد:
اهمیت هنر و ادبیات از گذشته تا کنون
از اهمیت هنرها به ویژه ادبیات در طول تاریخ بشری آگاهید و نیازی نیست در این جا تکرار شود. جایگاه ارجمند هنرهایی مانند نمایش، موسیقی، نقش و نگارگری، داستان و شعر در تمدنهای یونان و روم در دوره باستان یا تمدنهای شرقی و اعراب پیش از اسلام و احیای آنها در دوره رنسانس (نوزایی) و اعتلای آنها در دوره روشنگری نشان میدهد این دورهها از دورههای شکوفایی هنر و دانش انسانی هستند.
به عبارت دیگر، اگر جایی دیدید تمدنی میدرخشد، شک نکنید فرهنگ، دانش و هنر در آن سرزمین زنده است و در حال رشد. بر عکس، اگر دیدید سرزمینی درگیر جنگ، آشفتگی، نابسامانی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شده است، یقین کنید مردمان آن سرزمین با دانش به ویژه فلسفه و هنر و ادبیات بیگانهاند. برای مثال، یونان امروزی که از نظر اقتصادی ورشکسته است، از فلسفه و هنرهای دوره باستان خود دور مانده است. ما نیز اگر ادعا داریم تمدنی چند هزار ساله داریم، امروز در دنیای معاصر چه جایگاهی داریم وقتی ناممان در طول بیست سال بازسازی جزو پنج کشور فاسد دنیا و اولین کشور خطرناک برای زندگی قلمداد میشود؟
آیا هرگز فکر کردهاید کشورهای آغازگر جنگ جهانی دوم به ویژه آلمان و جاپان که شکست سختی هم خوردند و کشورهایشان کاملا ویران شد، چه گونه در طول دو دهه دوباره به زندگی برگشتند و حالا هم در صدر کشورهای قدرتمند سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و صنعتی جهان هستند، ولی کشور ما با ادعای تمدنی یادشده با دو دهه کمک بی حد و حساب جامعه جهانی هنوز در تأمین نیازهای ابتدایی مردم خود مانند آب، برق، گاز، بهداشت، غذا و مسکن درمانده است. حتما در این زمینه فکر کنید، ولی در یک جمله میتوان گفت آنان با پذیرش مسئولیت خود در آتشافروزی و جنگ، از نیروی فلسفه و هنر و ادبیات برای برخاستن از خاکستر ویرانی و جنگ استفاده کردند. فلسفه آلمانی و ادبیات این کشور و نیز آثار ادبی که از ژاپن در جهان نامبردار شده، از همین موضوع حکایت میکند.
عوامل ماندگاری هنر و ادبیات
جهان از هنر و ادبیات برای آفرینش موضوعهای انسانی استفاده میکند. هدف هنر و ادبیات باید ترویج اندیشههای صلحمدار مانند آزادی و عدالت، نفی اندیشههای خشونتآمیز مثل تبعیض نژادی و کشف زیباییهای طبیعت و انسان باشد. هنر و ادبیات بدون هدف به جایی نمیرسد و شاید تنها آن را بتوان مایه سرگرمی و تفریح دانست و بس. در این میان، هنر و ادبیات به ویژه شعر و داستان تنها وقتی ماندگار میشود که دست کم به این دو موضوع توجه کند: تعادل در محتوا و تکنیک و تعادل در برقراری ارتباط میان مخاطبان عام و مخاطبان خاص.
هنرمند، شاعر و داستاننویس اگر بخواهد به این دو نوع تعادل برسد، باید ابتدا به درستی با اصول و قواعد آن هنر آشنا شود و راز و رمزهای تکنیکی آن را بشناسد. بعد با استفاده از علوم دیگر از جمله تاریخ و فلسفه و علوم اجتماعی بتواند درونمایههای انسانی را در قالب تکنیکهای هنری، شعری و داستانی خلق کند. هنر، شعر یا داستانی که در این زمینه تکبعدی باشد، در جذب مخاطب نیز ناکام میماند. هنر، شعر یا داستانی که فقط محتوامحور باشد، در بیشتر موردها شعاری و ایدئولوژیک خواهد شد و چه بسا در راه آن ایدئولوژی مروّج خشونت هم باشد، مانند آثاری که در دوره کمونیستی در جهان از جمله افغانستان خلق شد یا برخی از آنچه در جبهه مقابل یعنی ادبیات مقاومت دهه 60 خورشیدی منتشر میشد. همچنین هنری که تکنیکمحور یا فرمالیته باشد و مثلا خود را آوانگارد و مدرن و پیشرفته بداند، ولی از اندیشه تهی باشد، ماندگار نمیماند. در بخش دوم نیز هنر و ادبیاتی که تنها برای مخاطب عام اثر میآفریند، به دام پوپولیسم و عوامگرایی خواهد افتاد و آثاری هم که تنها در پی نخبهگرایی و یافتن مخاطب خاص هستند، از برقراری ارتباط با بدنه جامعه عقب میمانند و کسی حرف و هدفشان را درک نخواهد کرد.
نقش هنر و ادبیات در ترویج اندیشه صلح
ادبیات و هنر راستین و واقعی همیشه منادی صلح بودهاند. همیشه از مدارا گفتهاند و تساهل و تسامح در همه بخشها. در گوشه و کنار جهان همیشه دیدهاید هنرمندان و شاعران و نویسندگانی را که برای حفظ آرمانهای والای بشری قلم زده و سروده و نواخته و نوشتهاند. ادبیات و هنر به خودی خود از حیات انسانی سخن میگویند. چرا با شنیدن شعری خوب اعم از اجتماعی یا عاشقانه حالتان خوب میشود؟ چرا وقتی داستان و رمانی میخوانید، از خود بیخود میشوید و در حالی که در کابل بیبرق و در روزهای سرد زمستان نشستهاید، ناگهان از کوچهای در چین سر در میآورید یا از معبدی در هند یا کشتی در مدیترانه یا مدرسهای در ژاپن یا میخانهای در روسیه یا کشتزاری در افریقا؟ این است معجزه هنر و ادبیات در پیوند دادن زندگی انسانهای متفاوت به همدیگر. حتما بارها شده که با دیدن فیلمی سینمایی با شخصیتهای آن فیلم همذاتپنداری کردهاید و گریه کردهاید یا تابلوی نقاشی، شما را در خودش غرق میکند یا با شنیدن یک آهنگ موسیقی، خاطرههای تلخ و شیرین پیش چشمتان پیدا میشود. این است زندگی. زندگی هم سرشار است از غم و شادی. زندگی، خود صلح است.
صلح واقعی از نگاه ما
همه مردم افغانستان صلح میخواهند. اصلا انسان عاقل به فکر جنگ نیست. ملت ما به دلیل ضعفهایی که دارد و باید باور کند که دارد و مهمترین آن هم بیگانگی با کتاب و دانش، فلسفه، ادبیات و هنر است، گرفتار فاجعه تلخ جنگ شده است و هر قدر هم تلاش میکند، نمیتواند از این منجلاب بیرون بیاید. ببینید که وارد پنجمین دهه از تسلسل جنگ، ویرانی و خشونت میشویم و هنوز هم صلح برای ما رؤیاست.
آری، همه ما صلح میخواهیم، ولی صلحی نمیخواهیم که در آن، حقهای اولیه و نیازهای ابتدایی انسانی ما نادیده گرفته شود و باز به دوره جاهلیت برگردیم. صلحی که با نفی خشونت در همه ابعاد، نفی تبعیض نژادی، تبعیض دینی، تبعیض زبانی و تبعیض عقیدتی همراه نباشد، صلح نیست. صلح دکوری، کاغذی و فرمالیته است. گورستان هم آرام است، ولی آیا انسان عاقل دوست دارد در گورستان زندگی کند؟ ما صلح انسانی میخواهیم، ولی صلح گورستانی نمیخواهیم.
راهکارهای عملی برای آفرینش اثر ادبی
چند سفارش دارم به شما عزیزانی که در آغاز راه ورود به دنیای هنر و ادبیات هستید. از موهبتهایی که در دنیاست، استفاده کامل ببرید. این همه منبع که در دسترس شماست، در دورههایی که ما شروع به کار کردیم، وجود نداشت. آن زمان، کلاسهای هنری و ادبی اندکی بود به ویژه برای ما که مهاجر بودیم، این امکانات وجود نداشت. استاد نداشتیم که دستمان را بگیرد و راه و چاه را به ما بشناساند و مثلا سبکهای ادبی یا کتاب معرفی کند. کتاب هم بسیار کم بود و وضعیت خانوادگی و فقری که بر جامعه حاکم بود، اجازه نمیداد چندان از همان منبعهای محدود استفاده کنیم. حالا شما به میلیونهای منبع به زبان خودتان و دیگر زبانها به صورت رایگان دسترسی دارید. همزمان میتوانید از میان ده کلاس مربوط به شعر و داستان و هنر در داخل کشور یا خارج از کشور انتخاب کنید و با هزینه کم یا رایگان در آنها شرکت کنید. همچنین تعداد کسانی که میتوانند شما را در آغاز کار راهنمایی کنند، بیشتر است و آگاهترند از دوره ما. در انبوه نعمت غرقید و شاید خودتان نمیدانید. پس این وضع را غنیمت بشمارید و تنبلی نکنید.
درست خواندن، درست نوشتن و تمرین هر روز شعر و داستان و پذیرفتن نقد اثر و اصلاح آن، شما را شاعر و داستاننویس میسازد و اگر هر کدام را دست کم بگیرید، درست نمیتوانید قدم بردارید. به صرف چهار تا شعر و داستان گفتن، نه شاعر میشوید و نه داستاننویس، اگر ادامه ندهید و اگر علم خودتان را در زمینه کاری که میکنید، بالا نبرید.
در آثار خود، محتوا و تکنیک را با هم در نظر بگیرید و تلاش کنید در عین اینکه ویژه کار میکنید، گوشه چشمی هم به مخاطب عام داشته باشید. البته فریب روزمرگیها و افکار پیش پاافتاده و زودگذر یا به اصطلاح ژورنالیستی را هم نخورید. حتما فکر و اثرتان را با فلسفه و دیگر هنرها مثل موسیقی و فیلم و نمایش هم پرورش دهید تا کارتان چند بعدی باشد نه تکبعدی.