زهرا زاهدی شاعر و منتقد معاصر افغان در گفتوگو با همدلی؛ شعرزنان افغان روبهرشد بوده است
همدلی| در انتهای این نشست فرصتی دست داد تا با زهرا زاهدی گفتگویی کوتاه پیرامون شعر معاصر افغانستان و روند شعری شکریه عرفانی داشته باشیم که در ادامه گزارش میخوانید.
پیرامون وضعیت ادبیات زنان افغانستان میخواهم بپرسم که چگونه آن را ارزیابی میکنید و چه آیندهای را برای آن متصور هستید؟
وضعیت ادبیات زنان افغانستان را بستگی دارد از چه منظری بخواهیم نگاه کنیم. با توجه به اینکه بسیاری از افغانها در سراسر جهان پراکنده شدند ما میتوانیم شعر مهاجرت زنان افغانستان را بررسی کنیم و نیز شعر زنانی که در داخل افغانستان زندگی میکنند. و حتی شعر مهاجرت زنان افغانستان هم با توجه به اینکه جغرافیای زندگی زنان متفاوت بوده؛ آنهایی که در اروپا زندگی میکنند یا آنهایی که در ایران و پاکستان زندگی میکنند؛ مسلما دغدغههای متفاوتی دارند و فضای شعریشان متفاوت است ولی میتوان این را گفت که کسانی که به کشورهای فارسی زبان نزدیک بودند شعرشان موفقتر بوده است. چرا؟ چون زمینه رشد و مطالعه و افزایش توانمندی ادبیشان وجود داشته و همچنین دانستههای ادبیشان به روز شده. البته کسانی که به صورت پراکنده در گوشههای دیگر دنیا بودند به لحاظ جسارت و دوری از سانسور یک گام جلوتر از زنان دیگر افغان هستند اما از نظر صنایع ادبی و به روز بودن زبان به علت دوری از جوامع فارسی زبان ضعیفتر هستند. شعر زنانی که در داخل افغانستان هستند به نظرم بسیار نسبت به گذشته خود رشد کرده است و درحال رشد است. امروزه با رشد تکنولوژی و صفحات مجازی که دسترسی به آثار شاعران زن و همچنین ارتباط آنها با یکدیگر را تسهیل کرده؛ امکان اینکه زنان حرف خود را بزنند، اعتراض کنند و خودشان باشند بیشتر شده است. من شعر زنان افغانستان را در سالهای اخیر رو به رشد ارزیابی میکنم. در مقایسه با شعر دیگر زنان جهان و یا دیگر شاعران زن فارسی زبان مسلما تفاوتهایی وجود دارد اما باید هر جامعه را با شرایط خودش مقایسه کرد و سنجید.
علت فاصله زمانی و درنگ میان این کتاب و کتاب قبلی “با زبان تنهایی” چه بوده و همچنین چه تفاوتهایی میان این کتاب و کتاب قبلی وجود دارد؟
“با زبان تنهایی” شروع شعر شاعر در فرم کلاسیک است. شعرها غزل بودند و محتوا و درونمایه کاملا با این کتاب تفاوت دارد. بسیاری از شعرهایی که در ده سال اخیر داشته در مجموعه دوم نیامده و کاملا یک تفاوت بزرگی در میان است. میتوان به روی دیگر سکهی شعر شاعر تشبیه کرد. در ارتباط با درونمایه کتاب قبلی مرتبط با دغدغهها در دهه هفتاد و در جامعهی آن زمان افغانستان است و هرچه زمان سپری شده دغدغهها هم تغییر کرده است. در آن کتاب دغدغههای مذهبی داشته اما در این مجموعه کمتر شده و نیز جسارت شاعر بیشتر شده. علت دیگر وجود این فاصله زمانی شاید آوارگی شاعر و تغییرات سرزمینی شاعر است. خانم عرفانی ساکن ایران بود. بعد مدتی به مسکو رفت. به افغانستان هم سفر داشته و بعد هم که ایشان به استرالیا رفتند. در تمام اینها خب تجربهها و زاویه دید و دریافتهای عینی مختلفی را برای شاعر به وجود آورده اما فاصله هم ایجاد شد. کیفیت بالاتر مجموعهی جدید هم بخشی به علت همین رنجها و تجربههای جدید است. البته در این فاصله ما آثاری از ایشان میدیدیم اما اینکه شعرها در کجا منتشر شود، چگونه گردآوری شود، آیا امکان چاپ وجود دارد و مسائلی از این دست هم بوده که منجر به چنین فاصله شد. البته صبر و تلاش شاعر برای پختی بیشتر آثارش هم در به وجود آمدن این فاصله نقش داشت.
فاصله گرفتن خانم عرفانی از جغرافیای افغانستان چه تاثیری بر شعر ایشان داشته است؟
به نظرم پناه آوردن به یکمامن بعد از رنجهایی که شاعر در سالیان دراز کشیده باعث میشود که چنین شعرهایی پدید آید. البته نمیتوان حکم کلی صادر کرد. فکر کنم بهترین جواب شاید همین باشد که: “بی آنکه گلولهای خورده باشم، سالهاست که از جنگ مینویسم. چشمم را باز نکردم تا ببینم پیراهنی که خون از آن بیرون میزند پیراهن من نیست.” میگوید درست است که من ندیدم و درک نکردم اما آن غمها و رنجها همیشه با من است. ما شاعران بسیار زیادی داشتیم که بعد از مهاجرتی که به کشورهای دیگر داشتند؛ کاملا از ادبیات سرزمین خود بریده شدند و درگیر روزمرهگیها شدند. فکر میکنم اگر شاعر، نویسنده و ادیب خود آن دغدغه را نداشته باشد نمیتواند آنها را در آثارش بروز دهد. این دغدغهها پس بوده با اینکه از سرزمین دور بوده. این زخم و درد آن چنان هست که حتی افرادی که آن فجایع را از نزدیک لمس نکنند میتوانند آن را درک کنند و از آن تاثیر بپذیرند.
روند شعری خانم عرفانی را چگونه ارزیابی میکنید؟ این روند را رو به رشد میبینید؟
بله، صد درصد. فکر کنم ایشان مشغول گردآوری مجموعهی جدیدی باشند. همانطور که قبلا گفته شد انتخاب این شعرها از روی آگاهی صورت گرفت. ما آثار مختلفی را از ایشان دیدم که در مکانهای دیگر منتشر شده، در مجلات و یا فضای مجازی اما در این مجموعه نیست. این مجموعه اما آگاهانه گردآوری شده و چاپ شعرهای دیگرش را شاید به زمان دیگری موکول کرده است. در هر صورت به نظرم شعر ایشان رو به رشد است و یکی از صداهاییست که در آینده از ادبیات زنان افغانستان شنیده خواهد شد و از آن اسم برده خواهد شد.
همدلی| رویا احمدی:پنجاه و سومین نشست خانه ادبیات افغانستان که اختصاص داشت به بررسی و نقد شعر و کتاب خانم شکریه عرفانی بهانهای شد تا به شعر معاصر زنان افغانستان نگاهی داشته باشیم. بررسی دقیق شعر معاصر زنان در افغانستان بر اساس دریافت و درک آثار ایشان صورت میپذیرد که از سویی عدم دسترسی کامل به آثار و از سوی دیگر تفاوتهای آشکار میان شاعران بیش از دو دهه به پیچیدگی امر قضاوت منجر میشود. تقسیم شاعران به دو دوره 1357 تا اواخر دهه هفتاد و سپس از دهه هفتاد تا کنون از دشواری کار میکاهد. بعد از کودتای ثور، افغانستان به رزمگاه جنگجویان داخلی و خارجی مبدل گردید و دوره سیاه سلطه طالبان از منفورترین ادوار برای زن محصور افغان محسوب میشود که از این جهت به شاعران کمتری برخورد میکنیم و در این میان تنها نام تنی چند از این شاعران همچون لیلا صراحت روشنی، خالده فروغ، پروین پژواک، عارفه بهارت و … دیده میشود. مشخصه رایج شعر زن در این دوره پرداخت به تنگناهای سنتی (فقدان حس و تشخص زنانه)، نفرت از جنگ، تکرار و تقلید و عدم وجود نگاه نوجویانه و در انتها برخورد سطحی با پیرامون است. استعداد هنری و گوهر شعری زن افغان به پرده نشینی و مستوری بدل میگردد که زاده کم بینی و تعصبات جامعه است و با نیم نگاهی به تخلص شاعران در این دوره میتوان مخلص کلام را دریافت. مطالعه دوره بعدی که از اواخر دهه هفتاد تا به امروز ادامه داشته به واقع در داخل افغانستان خصوصا شهر کابل اندکی سخت است چرا که شاعر نوظهوری که کشور را ترک نکرده و آثارش نیز منتشر شده باشد در این میان به چشم نمی آید و تنها پس از مهاجرت است که شعر افغان نقبی به روند هنری مدرن شعر نو زده است. سالهای متمادی است که شعر مهاجرت افغانستان در ایران جریانی پویا داشته و به واقع حاصل پیوند عوامل بیرونی و درونی همسو است که از طرفی مولود اوضاع بحرانی این کشور بوده و از سوی دیگر در محیط ایران امکانات و شرایطی برای رشد در زمینه ادبیات آنها فراهم آمده و این چیزی است که در سایر کشورها برای مهاجران افغان کمتر مهیا شده است. شاعرانی که فرزندان دوران ثبات و بازسازی هستند. و از همین روی در شعر این گروه کمتر نشانه ای از مضامین دهه هفتاد به چشم میخورد. دغدغه همیشگی مهاجران یعنی بیسرنوشتی و احساس بیهویتی که هنوز دست از سر این مردم برنداشته و همچنین مضمون مرتبط با زندگی انسان شهری و سردرگم امروزی در شعر این گروه به تصویر میآید. البته در شعر دهه شصت و هفتاد افغانستان به سبب درگیری حاد سیاسی و اجتماعی، شاعران چندان مجالی برای پرداختن به خویش نداشتند و غالب اشعار جلوه ای نمادگرایانه را منعکس میکنند. در شعر معاصر زندگی انسان با جزئیات و به شکل اشعار شخصیتر تحریر شده و از این منظر با جریانهای نو در شعر امروز قرابت بیشتری دارند. تجربههای زبانی و کشفهای تصویری به خلق زبان امروزیتر و مضامین تخیل منجر گردیده و البته نبایستی فراموش کنیم که گاهی همین شخصی شدن بیش از حد شعرها میان اجتماع و شاعر فاصله میاندازد. با گستردهتر شدن ارتباطات و توسعه مدرنیته جهانی، پدیده فرا ملیتی سوسیالیزم به جهانی شدن ادبیات و عرصه داد و ستد تفکرات انجامیده و در این میان ادبیات افغانستان نیز از این قافله عقب نمانده است و این نسل تازه وام دار جهانی شدن فرهنگ به کمک رسانه ای چون اینترنت هستند و البته امکان مسافرت و مهاجرت به هزار سرزمین ناشناخته را دارند. ادبیات تنها هنری است که لوازم و امکانات مالی بسیار نمی طلبد و سرمایه اصلی آن کلمات است که در افغانستان پنهان در پس برقع ها اجازه دلبری نداشته و اکنون شاعران جوان مهاجر تاوان سال ها رنجوریشان را پس خواهند گرفت. انتشار پیوسته آثار ایشان دراین سالها نوید بخش حرکت تازه ای است که مبتنی بر فعالیتهای ادبی نسل پیش و در عین حال بهره گیری از ویژگیهای خاص است.
بانو شکریه عرفانی از چهرههای برجسته شعر زنان افغانستان است که سالهای زیادی از عمر خود را در ایران سپری کرده و در حال حاضر مقیم استرالیا است. عرفانی در تاسیس خانه ادبیات افغانستان نیز نقش فعالی داشته و همچون شمار دیگری از بانوان شاعر مهاجر، تاثیرگذاری مثبتی بر شعر زنان افغانستان داشته است. حضورشاعر جوان پس ازانتشار مجموعه شعری با نام «با زبان تنهایی» در مسکو برای مدتی کمرنگ شد و اکنون با دومین مجموعه شعری خود به نام «اندوه ما جهان را تهدید نمیکند» به صورت عینیتر و خاصتر تراوشات ذهنی خود را به تصویر کشیده است. شکریه از زنان مهاجر پیشرو در شعر بوده و در مجموعه دوم خود در شمایل زنی روشنفکر گاهی در افقی تیره سیر میکند گاه در روشنی صبح. این مجموعه شامل شعر 40 شعر سپید است که عشق، خشونت، جنگ و نابرابری، زن و تصویر عواطف، از مهمترین دغدغههای عرفانی در این کتاب محسوب میشوند. مجموعه «اندوه ما جهان را تهدید نمیکند» در نشست روز پنجشنبه 5 مرداد با حضور حمیدرضا شکارسری – شاعر و منتقد ایرانی – و زهرا زاهدی – شاعر و منتقد افغان مورد بازبینی قرار گرفت.
تاریخخوانی با شعر
در شروع نشست نقد و بررسی شعر افغانستان و نقد دومین مجوعه شعر شکریه عرفانی،حمیدرضا شکار سری شاعر و منتقد ضمن اشاره به جریان شعر معاصر افانستان و تاثیر پذیری از جغرافیای این سرزمین در اشعار شاعران افغان به بازنگری این مجموعه شعر پرداخت و گفت: «با نگاهی به عنوان کتاب “اندوه ما جهان را تهدید نمیکند” میبینیم که شاعر به تاریخ اشاره میکند؛ به گونهای به وضعیت فعلی جهان اشاره میکند و از عنوان کتاب شروع میکند. این شروع به گونهایست که انگار شاعر میخواهد بگوید که من در این کتاب درونمایههای خاصی را بومی کردم. این درونمایهها حتی بدون آشنایی با شخصیت شکریه عرفانی، این که اهل کجاست، الان کجاست و چه میکند و چگونه زندگی کرده، قابل شناساییست. در واقع میتوانیم راوی را شناسایی کنیم. در انتهای این مجموعه شما به راحتی شخصیتی را پیش چشم دارید –که من نمیگویم شکریه هست یا نیست- و به راحتی قابل شناساییست. چه بسا ما به تاریخ کاری نداریم اما با خواندن این مجموعه انگار تاریخخوانی کردیم. من اسم این کتاب، اسم شعرهای مشروطه، اسم شعرهای انقلاب و اسمهایی از این دست را که به یک واقعیت تاریخی اشاره میکنند را نه میگویم تاریخ خواندن و نه میگویم شعر خواندن. من به اینها میگویم تاریخخوانی با شعر. در واقع شما تاریخ را با شعر می خوانید و در نتیجه همانگونه که دوستان منتقد و پژوهشگران فاضل ما درباره شعر مشروطه میگویند: «نیازی به خواندن تاریخ مشروطه نیست، شعر مشروطه را بخوانید. گویی که اشراف پیدا کردید به تاریخ مشروطه. شعر جنگ نیز به همین گونه است. شما ممکن است که جنگ را اصلا تجربه نکنید اما با خواندن شعر جنگ دقیقتر به زیر و بم آن پی ببرید تا اینکه تاریخ جنگ را بخوانید. چرا به این مجموعه میگوییم “شعر”؟ چرا نمیگوییم تاریخ؟ اگر نظم داشت که میگفتیم تاریخ منظوم، حالا که نظم ندارد چرا نمیگوییم تاریخی که به شعر درآمده است؟ ارسطو میگوید –و ما هم تاسی می کنیم به ایشان- شعر و هنر تاریخ را تقلید و منعکس نمیکند بلکه آن را بازسازی و بازآفرینی میکند. به گمان من خانم عرفانی موفق شده است که جهان را بازآفرینی کند. روزگار خودش را، سرنوشت خودش را، عشق خودش را بازآفرینی کند. دو درونمایهی بسیار مهم و در این کتاب وجود دارد که در جای جای آن تکرار میشود و مجموعه را از حالت “گل و بلبلی” خارج میکند. دو درونمایه به مثابه عناصر نظام بخش این مجموعه که آن را تبدیل به کتاب میکند؛ دائم در این کتاب تکرار میشود. شعرها بین این دو در حال رفت و آمد هستند و انسجام ذهنی ما را حفظ میکنند.».
تاکید بر زنانگی در شعر شکریه عرفانی
در ادامه زهرا زاهدی منتقد و شاعر افغان نیز ضمن اشاره به زنانه بودن شعر شکریه عرفانی و مقایسه این شاعر با فروغ فرخزاد گفت:«بانو شکریه هیچ ابایی از بکاربستن تصاویر مشمئزکننده ندارد و به مثابه فروغ بر زنانگی تاکید میکند. جنسیت شاعر را در این مجموعه نمیتوان نادید گرفت. همانطور که در دهه هفتاد غزلی اینچنین را سرود:
بشکن به تمام قد بر خاک بریز آزاد
این آینه تردید از چشم تو گریزان باد
و در این مجموعه نیز شکریه از زوایای مختلفی به زنانگی و تنانگی پرداخته است و بهطور تقریبی 25 شعر از این کتاب بهطور مستقیم از دغدغههای زنی در خارج و یا داخل افغانستان صحبت میکند. بهواقع شعر او تکههایی بریده شده از صحنههایی است که مخطب را اغنا میکند. در شعر سپید افغانستان بانو شکریه عرفانی نگاه و سبک خاص خود را دارد و میتواند یکی از تاثیرگذارترینها در شعر افغان باشد. شکریه در این مجموعه با دو هویت ظاهر شده است. اولی هویت فراوانی است که به آوارگی و نهی جنگ میپردازد همچنان که در صفحه 38 کتاب در شعری به نام «به کوبانی و همسرنوشتان کردم» مشاهده میکنیم و دومی هویت بومی است که در کاربرد واژههای زبان مادری توسط شاعر در برخی اشعار به چشم میخورد.».
منبع: روزنامه همدلی، چاپ تهران
پیرامون وضعیت ادبیات زنان افغانستان میخواهم بپرسم که چگونه آن را ارزیابی میکنید و چه آیندهای را برای آن متصور هستید؟
وضعیت ادبیات زنان افغانستان را بستگی دارد از چه منظری بخواهیم نگاه کنیم. با توجه به اینکه بسیاری از افغانها در سراسر جهان پراکنده شدند ما میتوانیم شعر مهاجرت زنان افغانستان را بررسی کنیم و نیز شعر زنانی که در داخل افغانستان زندگی میکنند. و حتی شعر مهاجرت زنان افغانستان هم با توجه به اینکه جغرافیای زندگی زنان متفاوت بوده؛ آنهایی که در اروپا زندگی میکنند یا آنهایی که در ایران و پاکستان زندگی میکنند؛ مسلما دغدغههای متفاوتی دارند و فضای شعریشان متفاوت است ولی میتوان این را گفت که کسانی که به کشورهای فارسی زبان نزدیک بودند شعرشان موفقتر بوده است. چرا؟ چون زمینه رشد و مطالعه و افزایش توانمندی ادبیشان وجود داشته و همچنین دانستههای ادبیشان به روز شده. البته کسانی که به صورت پراکنده در گوشههای دیگر دنیا بودند به لحاظ جسارت و دوری از سانسور یک گام جلوتر از زنان دیگر افغان هستند اما از نظر صنایع ادبی و به روز بودن زبان به علت دوری از جوامع فارسی زبان ضعیفتر هستند. شعر زنانی که در داخل افغانستان هستند به نظرم بسیار نسبت به گذشته خود رشد کرده است و درحال رشد است. امروزه با رشد تکنولوژی و صفحات مجازی که دسترسی به آثار شاعران زن و همچنین ارتباط آنها با یکدیگر را تسهیل کرده؛ امکان اینکه زنان حرف خود را بزنند، اعتراض کنند و خودشان باشند بیشتر شده است. من شعر زنان افغانستان را در سالهای اخیر رو به رشد ارزیابی میکنم. در مقایسه با شعر دیگر زنان جهان و یا دیگر شاعران زن فارسی زبان مسلما تفاوتهایی وجود دارد اما باید هر جامعه را با شرایط خودش مقایسه کرد و سنجید.
علت فاصله زمانی و درنگ میان این کتاب و کتاب قبلی “با زبان تنهایی” چه بوده و همچنین چه تفاوتهایی میان این کتاب و کتاب قبلی وجود دارد؟
“با زبان تنهایی” شروع شعر شاعر در فرم کلاسیک است. شعرها غزل بودند و محتوا و درونمایه کاملا با این کتاب تفاوت دارد. بسیاری از شعرهایی که در ده سال اخیر داشته در مجموعه دوم نیامده و کاملا یک تفاوت بزرگی در میان است. میتوان به روی دیگر سکهی شعر شاعر تشبیه کرد. در ارتباط با درونمایه کتاب قبلی مرتبط با دغدغهها در دهه هفتاد و در جامعهی آن زمان افغانستان است و هرچه زمان سپری شده دغدغهها هم تغییر کرده است. در آن کتاب دغدغههای مذهبی داشته اما در این مجموعه کمتر شده و نیز جسارت شاعر بیشتر شده. علت دیگر وجود این فاصله زمانی شاید آوارگی شاعر و تغییرات سرزمینی شاعر است. خانم عرفانی ساکن ایران بود. بعد مدتی به مسکو رفت. به افغانستان هم سفر داشته و بعد هم که ایشان به استرالیا رفتند. در تمام اینها خب تجربهها و زاویه دید و دریافتهای عینی مختلفی را برای شاعر به وجود آورده اما فاصله هم ایجاد شد. کیفیت بالاتر مجموعهی جدید هم بخشی به علت همین رنجها و تجربههای جدید است. البته در این فاصله ما آثاری از ایشان میدیدیم اما اینکه شعرها در کجا منتشر شود، چگونه گردآوری شود، آیا امکان چاپ وجود دارد و مسائلی از این دست هم بوده که منجر به چنین فاصله شد. البته صبر و تلاش شاعر برای پختی بیشتر آثارش هم در به وجود آمدن این فاصله نقش داشت.
فاصله گرفتن خانم عرفانی از جغرافیای افغانستان چه تاثیری بر شعر ایشان داشته است؟
به نظرم پناه آوردن به یکمامن بعد از رنجهایی که شاعر در سالیان دراز کشیده باعث میشود که چنین شعرهایی پدید آید. البته نمیتوان حکم کلی صادر کرد. فکر کنم بهترین جواب شاید همین باشد که: “بی آنکه گلولهای خورده باشم، سالهاست که از جنگ مینویسم. چشمم را باز نکردم تا ببینم پیراهنی که خون از آن بیرون میزند پیراهن من نیست.” میگوید درست است که من ندیدم و درک نکردم اما آن غمها و رنجها همیشه با من است. ما شاعران بسیار زیادی داشتیم که بعد از مهاجرتی که به کشورهای دیگر داشتند؛ کاملا از ادبیات سرزمین خود بریده شدند و درگیر روزمرهگیها شدند. فکر میکنم اگر شاعر، نویسنده و ادیب خود آن دغدغه را نداشته باشد نمیتواند آنها را در آثارش بروز دهد. این دغدغهها پس بوده با اینکه از سرزمین دور بوده. این زخم و درد آن چنان هست که حتی افرادی که آن فجایع را از نزدیک لمس نکنند میتوانند آن را درک کنند و از آن تاثیر بپذیرند.
روند شعری خانم عرفانی را چگونه ارزیابی میکنید؟ این روند را رو به رشد میبینید؟
بله، صد درصد. فکر کنم ایشان مشغول گردآوری مجموعهی جدیدی باشند. همانطور که قبلا گفته شد انتخاب این شعرها از روی آگاهی صورت گرفت. ما آثار مختلفی را از ایشان دیدم که در مکانهای دیگر منتشر شده، در مجلات و یا فضای مجازی اما در این مجموعه نیست. این مجموعه اما آگاهانه گردآوری شده و چاپ شعرهای دیگرش را شاید به زمان دیگری موکول کرده است. در هر صورت به نظرم شعر ایشان رو به رشد است و یکی از صداهاییست که در آینده از ادبیات زنان افغانستان شنیده خواهد شد و از آن اسم برده خواهد شد.
همدلی| رویا احمدی:پنجاه و سومین نشست خانه ادبیات افغانستان که اختصاص داشت به بررسی و نقد شعر و کتاب خانم شکریه عرفانی بهانهای شد تا به شعر معاصر زنان افغانستان نگاهی داشته باشیم. بررسی دقیق شعر معاصر زنان در افغانستان بر اساس دریافت و درک آثار ایشان صورت میپذیرد که از سویی عدم دسترسی کامل به آثار و از سوی دیگر تفاوتهای آشکار میان شاعران بیش از دو دهه به پیچیدگی امر قضاوت منجر میشود. تقسیم شاعران به دو دوره 1357 تا اواخر دهه هفتاد و سپس از دهه هفتاد تا کنون از دشواری کار میکاهد. بعد از کودتای ثور، افغانستان به رزمگاه جنگجویان داخلی و خارجی مبدل گردید و دوره سیاه سلطه طالبان از منفورترین ادوار برای زن محصور افغان محسوب میشود که از این جهت به شاعران کمتری برخورد میکنیم و در این میان تنها نام تنی چند از این شاعران همچون لیلا صراحت روشنی، خالده فروغ، پروین پژواک، عارفه بهارت و … دیده میشود. مشخصه رایج شعر زن در این دوره پرداخت به تنگناهای سنتی (فقدان حس و تشخص زنانه)، نفرت از جنگ، تکرار و تقلید و عدم وجود نگاه نوجویانه و در انتها برخورد سطحی با پیرامون است. استعداد هنری و گوهر شعری زن افغان به پرده نشینی و مستوری بدل میگردد که زاده کم بینی و تعصبات جامعه است و با نیم نگاهی به تخلص شاعران در این دوره میتوان مخلص کلام را دریافت. مطالعه دوره بعدی که از اواخر دهه هفتاد تا به امروز ادامه داشته به واقع در داخل افغانستان خصوصا شهر کابل اندکی سخت است چرا که شاعر نوظهوری که کشور را ترک نکرده و آثارش نیز منتشر شده باشد در این میان به چشم نمی آید و تنها پس از مهاجرت است که شعر افغان نقبی به روند هنری مدرن شعر نو زده است. سالهای متمادی است که شعر مهاجرت افغانستان در ایران جریانی پویا داشته و به واقع حاصل پیوند عوامل بیرونی و درونی همسو است که از طرفی مولود اوضاع بحرانی این کشور بوده و از سوی دیگر در محیط ایران امکانات و شرایطی برای رشد در زمینه ادبیات آنها فراهم آمده و این چیزی است که در سایر کشورها برای مهاجران افغان کمتر مهیا شده است. شاعرانی که فرزندان دوران ثبات و بازسازی هستند. و از همین روی در شعر این گروه کمتر نشانه ای از مضامین دهه هفتاد به چشم میخورد. دغدغه همیشگی مهاجران یعنی بیسرنوشتی و احساس بیهویتی که هنوز دست از سر این مردم برنداشته و همچنین مضمون مرتبط با زندگی انسان شهری و سردرگم امروزی در شعر این گروه به تصویر میآید. البته در شعر دهه شصت و هفتاد افغانستان به سبب درگیری حاد سیاسی و اجتماعی، شاعران چندان مجالی برای پرداختن به خویش نداشتند و غالب اشعار جلوه ای نمادگرایانه را منعکس میکنند. در شعر معاصر زندگی انسان با جزئیات و به شکل اشعار شخصیتر تحریر شده و از این منظر با جریانهای نو در شعر امروز قرابت بیشتری دارند. تجربههای زبانی و کشفهای تصویری به خلق زبان امروزیتر و مضامین تخیل منجر گردیده و البته نبایستی فراموش کنیم که گاهی همین شخصی شدن بیش از حد شعرها میان اجتماع و شاعر فاصله میاندازد. با گستردهتر شدن ارتباطات و توسعه مدرنیته جهانی، پدیده فرا ملیتی سوسیالیزم به جهانی شدن ادبیات و عرصه داد و ستد تفکرات انجامیده و در این میان ادبیات افغانستان نیز از این قافله عقب نمانده است و این نسل تازه وام دار جهانی شدن فرهنگ به کمک رسانه ای چون اینترنت هستند و البته امکان مسافرت و مهاجرت به هزار سرزمین ناشناخته را دارند. ادبیات تنها هنری است که لوازم و امکانات مالی بسیار نمی طلبد و سرمایه اصلی آن کلمات است که در افغانستان پنهان در پس برقع ها اجازه دلبری نداشته و اکنون شاعران جوان مهاجر تاوان سال ها رنجوریشان را پس خواهند گرفت. انتشار پیوسته آثار ایشان دراین سالها نوید بخش حرکت تازه ای است که مبتنی بر فعالیتهای ادبی نسل پیش و در عین حال بهره گیری از ویژگیهای خاص است.
بانو شکریه عرفانی از چهرههای برجسته شعر زنان افغانستان است که سالهای زیادی از عمر خود را در ایران سپری کرده و در حال حاضر مقیم استرالیا است. عرفانی در تاسیس خانه ادبیات افغانستان نیز نقش فعالی داشته و همچون شمار دیگری از بانوان شاعر مهاجر، تاثیرگذاری مثبتی بر شعر زنان افغانستان داشته است. حضورشاعر جوان پس ازانتشار مجموعه شعری با نام «با زبان تنهایی» در مسکو برای مدتی کمرنگ شد و اکنون با دومین مجموعه شعری خود به نام «اندوه ما جهان را تهدید نمیکند» به صورت عینیتر و خاصتر تراوشات ذهنی خود را به تصویر کشیده است. شکریه از زنان مهاجر پیشرو در شعر بوده و در مجموعه دوم خود در شمایل زنی روشنفکر گاهی در افقی تیره سیر میکند گاه در روشنی صبح. این مجموعه شامل شعر 40 شعر سپید است که عشق، خشونت، جنگ و نابرابری، زن و تصویر عواطف، از مهمترین دغدغههای عرفانی در این کتاب محسوب میشوند. مجموعه «اندوه ما جهان را تهدید نمیکند» در نشست روز پنجشنبه 5 مرداد با حضور حمیدرضا شکارسری – شاعر و منتقد ایرانی – و زهرا زاهدی – شاعر و منتقد افغان مورد بازبینی قرار گرفت.
تاریخخوانی با شعر
در شروع نشست نقد و بررسی شعر افغانستان و نقد دومین مجوعه شعر شکریه عرفانی،حمیدرضا شکار سری شاعر و منتقد ضمن اشاره به جریان شعر معاصر افانستان و تاثیر پذیری از جغرافیای این سرزمین در اشعار شاعران افغان به بازنگری این مجموعه شعر پرداخت و گفت: «با نگاهی به عنوان کتاب “اندوه ما جهان را تهدید نمیکند” میبینیم که شاعر به تاریخ اشاره میکند؛ به گونهای به وضعیت فعلی جهان اشاره میکند و از عنوان کتاب شروع میکند. این شروع به گونهایست که انگار شاعر میخواهد بگوید که من در این کتاب درونمایههای خاصی را بومی کردم. این درونمایهها حتی بدون آشنایی با شخصیت شکریه عرفانی، این که اهل کجاست، الان کجاست و چه میکند و چگونه زندگی کرده، قابل شناساییست. در واقع میتوانیم راوی را شناسایی کنیم. در انتهای این مجموعه شما به راحتی شخصیتی را پیش چشم دارید –که من نمیگویم شکریه هست یا نیست- و به راحتی قابل شناساییست. چه بسا ما به تاریخ کاری نداریم اما با خواندن این مجموعه انگار تاریخخوانی کردیم. من اسم این کتاب، اسم شعرهای مشروطه، اسم شعرهای انقلاب و اسمهایی از این دست را که به یک واقعیت تاریخی اشاره میکنند را نه میگویم تاریخ خواندن و نه میگویم شعر خواندن. من به اینها میگویم تاریخخوانی با شعر. در واقع شما تاریخ را با شعر می خوانید و در نتیجه همانگونه که دوستان منتقد و پژوهشگران فاضل ما درباره شعر مشروطه میگویند: «نیازی به خواندن تاریخ مشروطه نیست، شعر مشروطه را بخوانید. گویی که اشراف پیدا کردید به تاریخ مشروطه. شعر جنگ نیز به همین گونه است. شما ممکن است که جنگ را اصلا تجربه نکنید اما با خواندن شعر جنگ دقیقتر به زیر و بم آن پی ببرید تا اینکه تاریخ جنگ را بخوانید. چرا به این مجموعه میگوییم “شعر”؟ چرا نمیگوییم تاریخ؟ اگر نظم داشت که میگفتیم تاریخ منظوم، حالا که نظم ندارد چرا نمیگوییم تاریخی که به شعر درآمده است؟ ارسطو میگوید –و ما هم تاسی می کنیم به ایشان- شعر و هنر تاریخ را تقلید و منعکس نمیکند بلکه آن را بازسازی و بازآفرینی میکند. به گمان من خانم عرفانی موفق شده است که جهان را بازآفرینی کند. روزگار خودش را، سرنوشت خودش را، عشق خودش را بازآفرینی کند. دو درونمایهی بسیار مهم و در این کتاب وجود دارد که در جای جای آن تکرار میشود و مجموعه را از حالت “گل و بلبلی” خارج میکند. دو درونمایه به مثابه عناصر نظام بخش این مجموعه که آن را تبدیل به کتاب میکند؛ دائم در این کتاب تکرار میشود. شعرها بین این دو در حال رفت و آمد هستند و انسجام ذهنی ما را حفظ میکنند.».
تاکید بر زنانگی در شعر شکریه عرفانی
در ادامه زهرا زاهدی منتقد و شاعر افغان نیز ضمن اشاره به زنانه بودن شعر شکریه عرفانی و مقایسه این شاعر با فروغ فرخزاد گفت:«بانو شکریه هیچ ابایی از بکاربستن تصاویر مشمئزکننده ندارد و به مثابه فروغ بر زنانگی تاکید میکند. جنسیت شاعر را در این مجموعه نمیتوان نادید گرفت. همانطور که در دهه هفتاد غزلی اینچنین را سرود:
بشکن به تمام قد بر خاک بریز آزاد
این آینه تردید از چشم تو گریزان باد
و در این مجموعه نیز شکریه از زوایای مختلفی به زنانگی و تنانگی پرداخته است و بهطور تقریبی 25 شعر از این کتاب بهطور مستقیم از دغدغههای زنی در خارج و یا داخل افغانستان صحبت میکند. بهواقع شعر او تکههایی بریده شده از صحنههایی است که مخطب را اغنا میکند. در شعر سپید افغانستان بانو شکریه عرفانی نگاه و سبک خاص خود را دارد و میتواند یکی از تاثیرگذارترینها در شعر افغان باشد. شکریه در این مجموعه با دو هویت ظاهر شده است. اولی هویت فراوانی است که به آوارگی و نهی جنگ میپردازد همچنان که در صفحه 38 کتاب در شعری به نام «به کوبانی و همسرنوشتان کردم» مشاهده میکنیم و دومی هویت بومی است که در کاربرد واژههای زبان مادری توسط شاعر در برخی اشعار به چشم میخورد.».
منبع: روزنامه همدلی، چاپ تهران