سیدابوطالب مظفری؛ مدیر مؤسسه در دری: برخی انتظارات مخاطبان را بايد جدّي گرفت
گفتوگو از: محمدعلی سرابی
در طول این سالها به عنوان مخاطب جشنواره و نیز به عنوان مسئول و از اعضای هیئت مدیره مؤسسه در دری با خانه ادبیات افغانستان و قند پارسی مرتبط بودهاید. اگر بخواهید نقدی بر کارهای گردانندگان «قند پارسی» از گذشته تا کنون وارد کنید، چه نقدی دارید؟
نقد مهم است، اما به گمان من، بيش از آن، بستر پذيرش نقد، مهم است كه اغلب در ميان ما وجود ندارد. من سالهاي قبل برای بهبود كار جشنواره، چند پيشنهاد دوستانه داشتم، ولي بعد ديدم تفسير مناسب نميشود و نتايج خوبي نداشت. اين است كه بهتر است از نقد بگذريم. صرف وجود اين كار خوب است. بايد تلاش بيوقفه دوستان را ارج گذاشت.
با این حال، چه پیشنهادهایی برای بهبود کارها دارید؟
در پاسخ اين سؤال هم ناگزير از نقد برخی رفتارها ميشوم كه قرار شد از آن فرار كنم. خلاصه بگويم كه جشنواره حركت رو به جلو ندارد. قند پارسی به يك سنت تبديل شده است كه برگزار كنندگان با هر زحمتي كه هست، بايد هر دوسالي آن را برگزار كنند. تمام هم و غم آنها حفظ آن است، نه چگونگي و رشد كيفيت آن. اين است كه دچار تكرار شده. به گمانم ميشود بخشهاي جنبي برنامه پربارتر و بخشهاي تازهاي در آن گنجانده شود. مدت زمان با هم بودن بچههايی هم كه از شهرهاي مختلف ميآيند، بيشتر باشد.
گاهی وقتها ممکن است مخاطبان جشنواره انتظارهایی از برنامههای اجراشده داشته باشند که برآورده نمیشود. چه توقعی و چه پاسخی دارید؟
ببينيد برخی انتظارات مخاطبان را بايد جدّي گرفت. اغلب تصورمان از چنین کارهایي اين است كه مخاطبان بايد ممنون ما باشند كه اين زحمتها را ميكشيم، اما در واقع، اينگونه نيست. بهتر است اين ديد عوض شود. بايد پذيرفت با قبول اين مسؤليت، دست به كار خطيري زدهايم. اول اينكه كارهاي ما حاصل انتخابهاي ماست و انتخابهاي ما تاوانهايي هم دارد كه بايد خودمان بپردازيم. كساني كه بيرون از دايره انتخاب ما قرار دارند، مسئول كارهاي ما نيستند و داوري خودشان را دارند. دوم اينكه ما داريم از حيثيت يك فرهنگ و يك ملت مايه ميگذاريم و مخاطبان ما حق دارند انتظاراتي داشته باشند. حقيقت اين است كه اگر كاري مي خواهد رشد سالم و نتيجة خوب داشته باشد، بايد به اين خواستها توجه كند. البته انتظارات مخاطبان، متفاوت است. نه همهشان معقول است و نه برآوردني، اما همه آنها شنيدني و مهم است. اين انتظارات از رفتارهاي ساده شروع ميشود تا سطح عالي برنامهريزي. گاهي نشان دادن يك روي خوش از جانب مديران، تأثير ده سكه بهار آزادي را دارد.
از نظر خودتان، پرحجمترین بخش کارهای جشنواره کدام بخش است؟
در اين سالها همان بخش مسابقه، مهمترين بخش كار جشنواره بوده و بخش حاشيهاي، بخش تجليل از پيشكسوتان بوده كه به آن بيشتر ميتوان اهمیت داد.
در دورههای متعددی هم داور قند پارسی بودهاید. چه تفاوتهایی میان داوریها از گذشته تا کنون احساس میکنید؟
نميتوانم به اين سؤال جواب درخور بدهم. حقيقت اين است كه داوران اين جشنواره در اين سالها كوچكترين ارتباط و مشورتي با هم نداشتهاند. آنها حتي در جريان نتايج نهايي كار قرار نميگرفتند. به نظر من، پراشكالترين بخش جشنواره، همين بخش بوده. به نظر من، داوران هر بخش بايد قبل از داوري و بعد از داوري با هم نشست يا حد اقل تبادل نظري داشته باشند و نفرات برگزيده بايد حاصل نظر نهايي داوران باشند.
انتخاب داوران بايد معيارهايي داشته باشد. به گمان من، وقتي معيار نباشد، اين حالت پيش ميآيد. من در جريان سياستهاي انتخاب داروان اين جشنواره نيستم كه با چه سلايقی انتخاب ميشوند، اما به هر حال، هر چه است، مهمتر از خود داوران، احترام گذاشتن به نتايج داوري آنها و هماهنگي با آنهاست.
در این دورهها چه خاطره تلخ یا شیرینی از بخش علمی و داوری دارید؟
من چند سالي بود كه در اين جشنواره نميدانم به چه دليل، شايد به دليل حسن نظر دوستم، جناب محمد حسين محمدي، داور بخش داستان بودم. دوره قبل، در نتيجه همين ناهماهنگيها كه عرض شد، گروهي از دوستان در كابل انتقادهايي داشتند و بامي كوتاهتر از داور، آن هم من نيافتند كه مثلا فلاني چرا داور داستان است و كار به رسانهها هم كشيده شد. خوشبختانه همين امر باعث شد امسال به قول هموطنان، از اين سمت خطير سبكدوش باشم. خاطره بد و خوبم، آن مشكل و اين سبكدوشي است. چون هيچگاه در مقام قضاوت، آن هم قضاوت كار ادبي، وجدان راحتي نداشتهام.
نکوداشت دوره سوم قند پارسی به جناب عالی اختصاص داشت. اگر از این دوره، ناگفتهای دارید، بفرمایید.
حرفي ندارم جز اينكه از طرف خودم از دوستانم در خانه ادبيات تشكر ميكنم كه مرا هم لايق اين بزرگداشت ديدند. به همين جهت، از دوستان گراميام، سيد ضيا قاسمي و محمد حسين محمدي به نيكي و بزرگي ياد ميكنم كه اين جشنواره نشان آن عزيزان است.
شرکتکنندگان از مشهد همیشه به صورت گروهی برای حضور در جشنواره سفر میکنند. به یقین، از این سفرها و نیز حضور در دورههای گوناگون جشنواره، خاطره تلخ یا شیرینی دارید. در صورت تمایل، بیان فرمایید.
يك زماني بود اين گونه سفرها براي شخص من آموزنده بود. در واقع، چيز ياد ميگرفتم و با چهرهاي جديد آشنا ميشدم. ديگر سالهاست خود برنامهها برايم جذابيت و آموزندگي چنداني ندارد، بلكه برعكس، حاصلش، كلي اوقات تلخي و شنيدن حرف و حديث آزاردهنده است. به همين علت، بارها تصميم گرفتهام كه از اين رفت و آمدها كناره بگيرم و به قول حافظ، «جريده روم كه گذرگاه عافيت، تنگ است». تنها چيزي كه هنوز مرا وادار ميكند به اين محنتها تن بدهم، همين يكي دو روز بودن بي دغدغه در كنار دوستان قديمي و جوان است. اينكه فرصتي دست بدهد در قطار يا اتاق با استاد كاظمي بنشيم و شطرنجي بزنم. گپ و گفتي باشد با شاعران جوان. اينكه در مسير راه، شعر طنزي سروده شود و باقي شوخ و شنگيهاي دوران پيري و جواني، چنانكه افتد و داني.
کدام دوره برای شما خاطرهانگیزتر بوده است؟ چرا؟
از حضرت مولانا داريم كه:
گفت معشوقي به عاشق كاي فتي
تو به غربت ديدهاي بس شهرها
پس كدامين شهر از آنها خوشتر است
گفت: آن شهري كه در وي، دلبر است
هركجا كه يوسفي باشد چو ماه
جنت است، ارچه باشد قهر چاه
جواب من نيز همين است. آن دورههایي بيشتر خاطرهانگيز بوده كه ياران همدل و همزبانم بيشتر بودهاند.