فاطمه محمدی: مهاجرت و بحران هویت، دو عنصر اساسی در آثار سلطان زاده است
فاطمه محمدی، منتقد بعدی بود که صحبتهای خود را درباره ی رمان «سفر خروج» شروع کرد. فاطمه محمدی کارشناس ارشد ادبیات فارسی است و پایان نامه ی ارشدش را مرتبط با ادبیات داستانی افغانستان تدوین کرده است.
محمدی عنوان کرد: سفر خروج حول شخصیتی به نام موسی است که به ایران مهاجر میشود و با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی که در ایران وجود دارد، موسی به ساختمانی متروکه در خیابان انقلاب پناهنده میشود و در پایان نیز به صورتی سورئال گونه به نحوی نابودی موسی را رقم میزند.
نام داستان، برگرفته از کتاب مقدس است و در مورد زندگی حضرت موسی به روایت یهود است. استفاده از این نام توسط سلطان زاده، طنزی تلخ را رقم زده است.
از لحاظ مفهوم اجتماعی و سیاسی هر چه مدرن باشد، لزوما شیک نیست. چیزهایی مثل مهاجرت و بحران هویت زاییده ی عصر مدرنیته است که انسان قرن 21 با آن درست به گریبان است. در یک سوم پایانی داستان با شخصیتی به نام فرید یا فریده آشنا میشویم. شخصی که در ظاهر از لحاظ جنسیت مذکر و از لحاظ روحیات مونث است. قرار دادن این شخصیت که در واقع شخصیت دوم رمان است در مقابل موسی بی هدف نیست. دو انسانی که مطرود هستند، در واقع نشان دهندهی این مفهوم است که افراد مطرود میتوانند تغییراتی ایجاد کنند و نباید به انها بی توجه باشیم.
نظریه ی کوئیر (Queer) در جامعه شناسی میگوید که هویت ها ثابت نیستند. به خلاف این نظر که کارمند فقط در نقش کارمند است یا مرد فقط در نقش یک مرد و یک مهاجر فقط درنقش یک مهاجر است و قرار گرفتن این دو شخصیت در کنار هم بی دلیل نیست و منجر به عصیان هر دو میشود. عصیانی که پایان آن نافرجام است. نکتهی دیگری که هم در این رمان است، وجود شخصیتهای رمانهای معروف است و نویسنده میخواسته است که گریزی بزند به بینامتنیت. در جاهای مختلفی از رمان، موسی با دن کیشوت گفت و گو میکند. نوشتن خود دن کیشوت، عصیانی در برابر رمانس ها بود و آوردن این شخصیت جنبهی دیگری از عصیان را نشان میدهد.
در انتهای رمان فضای سوررئال گونه برقرار میشود و خود موسی داوطلبانه میخواهد رد مرز بشود به همراه تعداد بسیاری ایرانی که خواهان رد مرز شدن هستند. در نزدیکیهای کوه دماوند، شخصیتها پیاده میشوند. از کوه بالا میروند و گویا موسی نقش پیامبری را به عهده میگیرد و از خدا میخواهد خودش را نشان بدهد و هر بار هرگز هرگز. سپس فضایی که گویی قیامت و محشر را نشان میدهد. در کل رمان روایت موسی در سفر خروج را به سخره میگیرد چنانکه وقتی فردی در شرایط مهاجرت و سختیهای آن قرار میگیرد، گویا دیگر دین و اخلاقی برای او نمیماند. پیامدهای طبیعی دنیای مهاجرت که وقتی به سوپور شهرداری حمله میکند، احساس میکند موشی است و چقدر هم لذت میبرد.