شاه ترابی:بیشتر رمان های سلطان زاده در ژانر اجتماعی قرار می گیرند
مرتضی شاه ترابی آخرین منتقدی بود که درونمایه در داستانهای آصف سلطانزاده را مورد بررسی قرار داد. شاهترابی عنوان کرد: محدودهی صحبتهایش رمانهای پنجگانه: دوزخ عدن، سفر خروج، سینماگر شهر نقره، دریغا ملاعمر وگاوهای برنزی است. وی در ابتدا چیستی درونمایه را واکاوی کرد و گفت: به طورخلاصه، درونمایه همان اندیشه غالب وحاکم بر داستان است که به طور ضمنی وتلویحی بیان میشود و سراسر داستان را در بر میگیرد؛ اندیشهای انتزاعی که از طریق حوادث، شخصیتها، روابط و نظایر آن در داستان تجسم مییابد و بهطور معمول، بیانگر درک معناداری از تجربه هایی است که نویسنده در زندگی کسب کرده است. درونمایه همانطور که ارتباط دهندهی بین اجزا و عناصر داستان میباشد، از هماهنگی و ارتباط بین همان اجزا نیز استخراج میشود.
شاه ترابی تاکید کرد: باید توجه داشت که درونمایه و موضوع یکی نیستند؛ موضوع دربرگیرنده پدیدهها و حادثههایی است که داستان را به وجود میآورد و درونمایه را میسازد. ولی درونمایه دربرگیرنده نگاه نویسنده به آن موضوع است. به همین ترتیب، درونمایه هر داستان به طور معمول، به شکل گزارهای خبری بیان میشود، ولی موضوع در قالب واژهای ساده یا مرکّب. مضمون را میشود در یک جمله گفت و در بیشتر موارد شبیه جملههای قصار است. درواقع، نویسنده با درونمایه از خواننده خودش میخواهد تا از دید او به موضوع داستان نگاه کند.
در نهایت این را هم توجه داشته باشیم که ممکن است برخی از داستانها درونمایه مشخصی نداشته باشند که داشتن یا نداشتن آن به سبک و ژانر داستان برمیگردد.
بودن یا نبودن درونمایه در رمانهای سلطان زاده
حالا آیا میتوانیم در رمانهای سلطانزاده به دنبال درونمایه باشیم؟ آیا انتظار دورنمایه داشتن از رمانهای ایشان انتظار به جا مناسبی است؟ بیاییم یک نگاه ژانریک با رمانهای سلطانزاده داشته باشیم:
میتوانم ادعا کنم اکثریت قریب به اتفاق رمانهای پنجگانه سلطانزاده به لحاظ ژانریک در ژانر اجتماعی قرار میگیرند، بر تأثیرگذاری عمیق شرایط اجتماعی- اقتصادی روی اشخاص و شخصیتهای داستان و حوادث تأکید دارند و نوعی نگاه انتقادی به جامعه و اجتماع دارند.
بنابراین، ژانر غالب رمانهای سلطانزاده تا به اینجا ژانر اجتماعی است با این توضیح که در تقسیمبندی و وابستگی ژانریک یک رمان میشود اثر را در چند ژانر ببینیم، ولی همین اجتماعی بودن ژانر غالب رمانهای او کفایت میکند تا انتظار داشتن درونمایه را از آثار او داشته باشیم. چون ژانر اجتماعی درونمایه گریز نیست.
موضوع شناسی رمانهای سلطانزاده
به لحاظ موضوعی: «دوزخ عدن» رمانی در موضوع مهاجرت است، مهاجرت از افغانستان. سفر خروج هم همین طور. سینماگر شهر نقره اما موضوع اصلیاش مهاجرت نیست، گرچه مهاجرت را هم در درون خودش دارد و از آن صحبت میکند. با این حال، موضوعش زندگی هنرمند افغانستانی در جنگهای داخلی و بی ثباتی سیاسی افغانستان است، زندگی یک هنرمند سینما. دریغا ملاعمر موضوعش زندگی و شخصیت ناپیدا و سایهوار رهبر طالبان، ملاعمر است و گاوهای برنزی، موضوعش: تناسخ انسانهاست، تناسخی تحت تأثیر نارضایتی سیاسی و اجتماعی.
معناشناسی رمانهای سلطانزاده
در معناشناسی رمان های سلطانزاده به دو لایهی معنایی ارجاعی و آشکار اشاره می کنم: منظورم از معنای ارجاعی همان معنای محسوس یا خلاصه رمان است، منظورم از معنای آشکارش هم همان ایدهی مضمونی یا پیام داستان است.
در سطح معنای ارجاعی، سفر خروج ماجرای مهاجرت فردی افغانستانی به نام موسی است که از ناامنیها و نابسامانیهای سیاسی و اقتصادی افغانستان به ایران مهاجرت میکند و تصمیم به ماندگاری در اینجا دارد، اقامتش در ایران همزمان با انتخابات ریاست جمهوری و اغتشاشات سیاسی پس از انتخابات سال 1388 در ایران است. موسی ناخواسته در بستر یک سری مشکلات سیاسی و اجتماعی میافتد و در اینجا هم به وضعیت مطلوب و دلخواهش نمیرسد و پس از مواجهه با رنجها و مشکلات بسیار به سوی افغانستان بازگردانده میشود. رمان سفر خروج تلاش میکند نوعی آگاهی نسبت به ناملایمتها و دشواریهای اجتماعی و فرهنگی مهاجرت ارائه کند، ناملایمتهایی که در جامعه میزبان پیش روی مهاجر افغانستانی است، مهاجری که برای رسیدن به زندگی و معیشت بهتر خانه و کاشانه و وطنش را ترک میکند.
«سینماگر شهر نقره» در سطح معنای ارجاعی، ماجرای هنرمندی افغانستانی به نام آصف است که در دوران جنگهای داخلی به پاکستان و ایران مهاجرت کرده و در ایران به تحصیل هنر سینما پرداخته است و پس از اعلان آشتی ملی توسط دکتر نجیب تحصیلش را ناتمام گذاشته به افغانستان برمیگردد و سینماگر کوچکی میشود که از طریق امکانات محدود ویدیوی خانگی مردم را با سینما آشنا میکند. داستان سرنوشت او زمانی خواندنیتر میشود که اسیر نیروهای طالبان میشود و تلاش میکند با هنر قصهگوییاش از طریق ویدئو و تلویزیون، اعدام خودش را به تعویق بیندازد. این رمان بیانگر مظلومیت هنر و هنرمند در جامعه افغانستان و در عین حال، تاثیرگذاری قدرتمند هنر بر جامعه است، هنری که حتی می تواند مخالفان خود را هم جذب کند.
«دریغا ملاعمر» در سطح معنای ارجاعی، زندگی و شخصیت رهبر طالبان ملاعمر است، شخصیتی که توهم و آرزوی پادشاهی و کشورگشایی دارد و برای رسیدن به این آرزو تلاش و تکاپوی خود را دارد. در سطح معنای آشکار هم، این رمان، تلاش می کند ناکارآمدی و بی اساس بودن تفکر طالبانی و پیروان و همفکران ملاعمر را در جامعه امروز نشان دهد.
«گاوهای برنزی»، پنجمین رمان سلطانزاده در سطح معنای ارجاعی، ماجرای جامعهای است که حکومتی دستنشانده با توسل به استبداد و به پشتوانه اشغالگران بیگانه آن را اداره میکند و می کوشد تا اندیشیدن و تخیل را از شهروندانش سلب کند. نفرت از استبداد و اشغالگر در جامعه به تدریج خودش را نشان میدهد و تبدیل به یک اپیدمی میشود و به تناسخ انسان به حیوان میانجامد. در سطح آشکار، این رمان هشداری است به حکومت های دست نشانده و مستبدی که حقوق شهروندی اتباع و شهروندان خود را قربانی منافع و خواستههای اشغالگران و حامیان سیاسی خود میکند.
به لحاظ موضوعی یک تحول موضوعی در رمانهای نخستین و واپسین آصف سلطانزاده میبینیم. رمانهای نخست در موضوع مهاجرت هستند، سپس موضوع زندگی یک هنرمند افغانستانی در خود افغانستان، سپس زندگی و شخصیت یک رهبر سیاسی به نام ملاعمر و در نهایت تناسخ مردمان و اعتراض سیاسی.
به گمانم جناب شاهترابی ژانر را با محتوا اشتباه گرفته اند. ژانر هم صورت و هم معنا را در بر میگیرد. ژانر اجتماعی در رمان نداریم اگر در مورد فیلم صحبت میکردند میشد گفت این فیلم ژانر درام اجتماعی دارد اما در رمان تقسیم بندی های دیگری وجود دارد که میشد به طور خاص به آنها اشاره کرد.
گمان درستی نیست! فقط کافی است به کتاب «رمان چیست؟» و مقاله «م. ه. ایبرامز» ترجمه «محسن سلیمانی» در این کتاب مراجعه کنید تا نادرستی گمان خود را متوجه شوید. من با جناب شاهترابی در این تقسیم بندی موافقم و نقصی در آن نمی بینم. ژانر اجتماعی یکی از رایج ترین انواع داستان است.